مجاورتی اندک اما شیرین در نوای آرامبخش ناقاره ها
چهار سال و اندی از دیدار قبلی گذشت
این بار هم کاسه ام خالی بود یا دلم شکست!
چیزی که قوت قلبم میداد، آروم ساکم رو بست
شهر من دور است خیلی دور...
برای دیدنت باید از کویرها کنم عبور
چشمم روی بوته هاست، چه دلی دارن! صبور
سرزمینی که یه گل دارد و ندارد شاخه ای دیگر
همان مردیست که آمد و پای قدمگاهش جوشید نهر
رئوفی که ضمانتش ندارد هیچ جا نظیر
خستگی سفر روی تنم می شود سوار
لحظه شماری می کنم بزارم زمین این کوله بار
نیمه شب شهر غرق خواب و سکوت
پیدا می شود اتاق کوچکی برای این زائرت
قیمتی ندارد این لحظه ها در مجاورت
قدم ها چه شوقی دارند
کوچه های تنگ را یکی یکی پشت سر می گذارند
با نسیم ملایمی که نیمه شب مرا در صحن و سرای تو می سپارند
آقا اجازه... من اومدم
میدانم جوابم را می دهی
پس... سلامی از ته دل می دهم
آرام می خوانم اذن دخول
دیگر نیستم خسته و ملول
آقا بگیر از من این دفتر و قلم
حال این لحظه ها بزار بماند میان تو و خودم
چه سبز و سر حالند گل های ایوان
با آنکه هنوز نیست خبری از باران
حتی اینجا کبوتران هم زیاده از حد دارن خواهان
چه دارد می برد با خود این میهمان
شاید حسرت و دلتنگی این لحظه ها یادش بیافتد کماکان
از خیلی ها دارم التماس دعا
من دعا می کنم تو آمین بگو آقا
به یاد سقا می خوانم زیارت عاشورا
در این زمان بارانی قشنگ می گیرد صحن و سرا
من یقین دارم حاجتم را می گیرم
پس گوش دل می سپارم به صدای ناقاره ها
گوشه خلوتی کنار یکی از ضریح ها می بینمش
جلوی هق هق گریه هایم را خودم می گیرمش
این اشک ها که آزاری ندارد
چشمانم بی صدا، با ادب می بارد
آقای من، مولا رضا......
چه دلتنگتم، قدر تنهایی اون بوته ها
ریسمانی از امید دارم اندازه اون جاده ها
تنهایم نزار در دنیایی از بیراهه ها
من کوچکم، اندکم، نیستم اندازه ای
با این بی مقدار کن مدارا و سازشی
ضامن آهو شدی، ضامن یک دختر هم می شوی؟
تو کریمی،رئوفی پیش خدا بی آلایشی
از تو دارم انتظار هزاران پنجره گشایشی
نمی پرسم از بی معرفتی هام چی می کشی
چه دارم بگویم از این همه سرکشی
ولی "نه" هرگز نیست در شان کریم، چنین فرمایشی....
سلام بر زینب بانو
خیلی زیبا بود خانم گل
سپاس از حضور سبز در کلبه عزیز
من با نام صندوقچه بانو شما را لینک نمودم در صورت تمایل تبادل نماییم
با آرزوی بهترین ها برایت