صندوقچه بانو

خدایا مرا ببخش در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم

صندوقچه بانو

خدایا مرا ببخش در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم

صندوقچه بانو

الا بذکرالله تطمئن القلوب
نام و یاد خدای مهربان آرامبخش دلهاست

سلام و عرض ادب خدمت
بزرگوارانی که از سر لطف و محبت به وب نوشته های این حقیر سر زدید، قدم سر چشم من گذاشتید و خیلی خوش اومدید

انتخاب این عنوان متأثر از علاقه من به صندوقچه هست که هر موقع صندوقچه ای می بینم یاد پدربزرگا و مادربزرگا می افتم، عزیزانی که من هیچکدومشون رو قسمت نبوده ببینم و این حسرت همیشگی با من هست...
این صندوقچه با دست نوشته ها و دلبافته های خودم پر خواهد شد و شاید روزی برایم خیلی قدیمی و باارزش بشود... شاید!
همان روزی که دل تنومدی از خاطرات و حرف های شیرین پیدا خواهد کرد...
به دل گرمی همه دوستانم احتیاج دارم

بابا بزرگ ها و مادربزرگ ها رو ببوسین...

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

مدتهاست که خاک می خوری گوشه طاقچه

گرد دوران را بریز، چه چیزها داری لای بغچه

دلخوشی دختر ایل همین شد...

سبز کردن خاطراتی که درونت

روی خود خاک دارد، عین باغچه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۵
زینب بانو

    کوله بارم بردوش سفری میباید

 

    سفری تا ته تنهایی محض


      هرکجا لرزیدی

 

     ازسفرترسیدی

 

      فقط آهسته بگو          

                      من خدارادارم

 

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۵۶
زینب بانو

چهار سال و اندی از دیدار قبلی گذشت

 

این بار هم کاسه ام خالی بود یا دلم شکست!

 

چیزی که قوت قلبم میداد، آروم ساکم رو بست

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۰
زینب بانو