صندوقچه بانو

خدایا مرا ببخش در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم

صندوقچه بانو

خدایا مرا ببخش در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم

صندوقچه بانو

الا بذکرالله تطمئن القلوب
نام و یاد خدای مهربان آرامبخش دلهاست

سلام و عرض ادب خدمت
بزرگوارانی که از سر لطف و محبت به وب نوشته های این حقیر سر زدید، قدم سر چشم من گذاشتید و خیلی خوش اومدید

انتخاب این عنوان متأثر از علاقه من به صندوقچه هست که هر موقع صندوقچه ای می بینم یاد پدربزرگا و مادربزرگا می افتم، عزیزانی که من هیچکدومشون رو قسمت نبوده ببینم و این حسرت همیشگی با من هست...
این صندوقچه با دست نوشته ها و دلبافته های خودم پر خواهد شد و شاید روزی برایم خیلی قدیمی و باارزش بشود... شاید!
همان روزی که دل تنومدی از خاطرات و حرف های شیرین پیدا خواهد کرد...
به دل گرمی همه دوستانم احتیاج دارم

بابا بزرگ ها و مادربزرگ ها رو ببوسین...

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

خودت را بر زمین زده ای که این بار هم نمی شود

زنده باد انیشتن که خسته هر صدبار هم نمی شود

اینطوری خودت دلسرد و فکرت بیمار نمی شود؟

شروعی دوباره برایت دشوار نمی شود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۶:۴۸
زینب بانو

باد پاییزی دوباره می خواهد خودی نشان بده، حسابی سروصدا راه انداخته، چندان از باد خوشم نمیاد،البته نه به اندازه بچه هایی که باد و بیشتر به خاطر اوج گیری بادبادکهاشون دوست دارند، فکر می کنم اگه حسی هم داشته باشم تو این هیاهوی خشک باد گم بشه، اما زوزه باد همیشه ناخودآگاه منو یاد کارتونهای دوران کودکیم می اندازه و شکل بادهایی که در کارتونها نشان داده می شد که می وزید و از بام خانه ها عبور می کرد در ذهنم تجسم پیدا می کنه و مادربزرگی که کنار شومینه آتش (شومینه چوبی دهکده) روی صندلی نشسته و شال می بافد و قصه می گوید، هنوزم صدای اون مادربزرگ تو گوشمه و تصویرش که موهای سفیدش رو از فرق جدا کرده، تو ذهنمه.  

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۱:۲۲
زینب بانو

مردم دنیا وقتی ساعتش رو روی المپیکی دیگر کوک کرده است

 

مولا این را بدان که هنوزم بساط استقبالت رو جور نکرده است

 

انگار غبار غفلت، دل های پاک رو هم ربوده است

 

گر روزشمار آنها، چهار سال تا المپیکی دیگر است

 

روزشمار عاشقانت، هفت روز تا جمعه ای نزدیک تر است

 

آقاجان بیا......... جمعه ای دیگر است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۱ ، ۱۶:۰۳
زینب بانو

خدایا شعر سکوتم امروز برفی تر است    

شاید دوباره وقت باریدن است

شعر که نه، زبان دل که با تو هم خونه است

خونه ام در شهری برفی است

ساز و کارم با آدم های برفی است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۱۹:۳۷
زینب بانو

دراین برنامه بیوگرافی ها و مصاحبه ها بصورت pdf تنظیم شده پس باید برنامه Adobe Reader  یا

 Foxit Reader در سیستم نصب باشد.

 برای نمایش کلیپ های ویدئویی نیز حتماً باید یکی از برنامه های K-MultimadiPlayer یا

 Media Player Classic در سیستم نصب باشد.

همینطور فایل به صورت فشرده (zip) ذخیره شده که باید برنامه WinZip در سیستم نصب باشد تا بتوان برنامه را از حالت زیپ خارج کرد.

 hamid

درصورت مشاهده ننمودن تصاویر برنامه آنرا از لینک زیر دانلود نمایید:

 دانلود تصاویر برنامه

 

نوع فایل: h.sourian.zip

نام برنامه:autorun.exe  

حجم فایل:  ۲۹۴ MB

لطفاً جهت دانلود نمودن فایل از لینک زیر استفاده نمایید :

 دانلود فایل

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۱۳:۳۵
زینب بانو

برنامه فلش

این برنامه نیز به صورت فشرده (zip) در وبلاگ قرار داده شده و حتماً باید توسط یکی از برنامه های

 K-MultimadiPlayer یا  Media Player Classic  برنامه را open کرد.

sourian

در صورت مشاهده ننمودن تصاویر برنامه آنرا از لینک زیر دانلود نمایید:

 دانلود تصاویر برنامه

 

نوع فایل : zip

نام برنامه: saurian.swf

حجم فایل:81.5 MB

 

لطفا جهت دانلود نمودن فایل روی لینک زیر کلیک نمایید:

 

 دانلود فایل فلش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۱۳:۱۹
زینب بانو

کاش کودکانه بخندیم

بر دل های ساده، ساده دل ببندیم

کاش دنبال قشنگی های دنیا نگردیم

دور این قشنگی ها، همینجوری بچرخیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۰۹:۳۸
زینب بانو

ای خدای رحیم و مهربان

کابوسهایم رو بریز در آبی روان

بزار آروم بگیرد این قلب من

از این تپش های بی امان

از دلهره های بی وقت و مکان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۰۹:۳۶
زینب بانو

دستم بگیر معبود من، برای نماز آماده ام


بزار روی پا ایستم، امروز چه چیزها که ندیده ام!  


در خلوتخانه های تاریک شب، اشکهایی از جنس شوق وصل دیده ام


شرط عشق بازی را روی خون و غیرت دیده ام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۱ ، ۲۰:۲۷
زینب بانو

ببار باران.... ببار


زود می آمدی شاید اینهمه دیر نمی شد


آب بهانه یه لشگر کور و کر نمی شد


دشت نینوا با خون مظلومان سیر نمی شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۲۳:۵۲
زینب بانو

در میان خیمه های شهر می گشتم


خیمه ای دور ولی با چشام روبرو بود


انگار دلم دوباره در پی اثری از او بود


هنوزم بساط عشق اخا در خیمه اش جور بود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۲۳:۵۰
زینب بانو

متن خطبه بر اساس نقل مرحوم طبرسی به شرح ذیل می باشد :
سپاس فقط مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است، و درود بر جدم که سرور رسولان خداست.
راست گفت خدای سبحان آنجا که می فرمود :
( آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند بسی بدتر بود؛ چرا که آیات خدا را تکذیب کردند و آن ها را به ریشخند می گرفتند )
ای یزید ! آیا گمان می کنی حال که راه های زمین را بر ما بسته ای و افق های آسمان را بر ما تنگ کرده ای و در بند تو اسیر شده ایم و ما را به صف کرده و به سوی تو می آورند و تو بر ما چیرگی داری، ما نزد خدا خوار هستیم و تونزد او گرامی هستی و این به سبب ارج بالا و جایگاه والای توست؟! لذا با حالت بزرگ منشی به اطراف خود نظر می کنی و دچار خودپسندی و خودستایی شده ای و از این که می بینی دنیا به تو رو کرده و امور سامان یافته و کرسی حکومت و سلطنت ما برایت خالی شده سخت خرسند و سرخوشی و در پوست خود نمی گنجی. آرام باش، آرام باش و از سر نادانی و خیره سری شتاب مکن.
آیا گفته خدای سبحان را از یاد برده ای که می فرماید :
( آنان که کافر شدند و راه طغیان در پیش گرفتند تصور نکنند این که به ایشان مهلت می دهیم برای آنان نیکوست. ما به آنان مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و آنگاه عذابی خفت آور خواهند داشت )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۱ ، ۱۱:۵۸
زینب بانو